ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری