ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
بیا که آینۀ روزگار زنگاریست
بیا که زخمِزبانهای دوستان، کاریست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
باز این چه شورش است، مگر محشر آمده
خورشید سر برهنه به صحرا در آمده