میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی