ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام