ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
زهی آن عبد خدایی که خداییست جلالش
صلوات از طرف خالق سرمد به جمالش
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش