از باغ میبرند چراغانیات کنند
تا کاج جشنهای زمستانیات کنند
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادۀ سهشنبه شب قم شروع شد
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو