کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
صدای ذکر تو شب را فرشتهباران کرد
حضور تو لب «شیراز» را غزلخوان کرد