خیرخواه توام از نور سخن میگویم
از هراسِ شب دیجور سخن میگویم
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
رود از راز و نیاز تو حکایت میکرد
نور را عمق نگاه تو هدایت میکرد
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیدهست به اوج خفقان
گردباد است که سنجیده جلو میآید
به پراکندن جمع من و تو میآید
یادتان هست نوشتم که دعا میخواندم
داشتم کنج حرم جامعه را میخواندم