مشعلی در دست آمد راه را پیدا کند
قطره میآمد که خود را بخشی از دریا کند
غرقۀ شک! غرق باور شو که چندان دیر نیست
در شط باور شناور شو، که چندان دیر نیست
سامرا، امشب مدینه میشود مهمان تو
آسمانها اشک میبارند بر دامان تو
نور تو، روح مرا منزل به منزل میبرد
کشتی افتاده در گِل را به ساحل میبرد