هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست
هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست
خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
تا نگردیدهست خورشید قیامت آشکار
مشتِ آبی زن به روی خود، ز چشمِ اشکبار
کربلا گفتم، دلم لرزید، گفتم: یا حسین
اشک روی گونهام غلتید، گفتم: یا حسین
پای زخم آلود من! طاقت بیاور میرسی
صبح فردا محضر ارباب بیسر میرسی
ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
در سرم پیچیده باری، های و هوی کربلا
میروم وادی به وادی رو به سوی کربلا
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
چشم تا وا میکنی چشم و چراغش میشوی
مثل گل میخندی و شببوی باغش میشوی