حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد
در غمِ تشنگیات اشک چکیدن دارد
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
دل سوزان بُوَد امروز گواه من و تو
کز ازل داشت بلا، چشم به راه من و تو
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات