با سری بر نی، دلی پُر خون، سفر آغاز شد
این سفر با کولهباری مختصر آغاز شد
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
کربلا را میسرود اینبار روی نیزهها
با دو صد ایهام معنیدار، روی نیزهها
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر میآورند