من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش