در شهر نمانده اهل دردی جز تو
در جادۀ عشق، رهنوردی جز تو
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
دو گنبد کوچک، دو حرم را دیدم
دو دُرِّ یتیم همقَسَم را دیدم
در شهر دلی، به شوق پرواز نبود
با حنجرهٔ باغ، همآواز نبود
در دفتر عشق کز سخن سرشار است
هر چند، قصیده و غزل بسیار است
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مردِ نبرد، یار و همدرد نبود