من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو