شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
وقتی عدو به روی تو شمشیر میکشد
از درد تو تمام تنم تیر میکشد
دُرّ یتیمم و به صدف گوهرم ببین
در بحر عشق، گوهر جانپرورم ببین
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند