حسود حُسن تو برگ گل است، شبنم هم
اسیر عصمت تو آسیهست، مریم هم
سخن ز حبل الهی و بانگ «وَ اعتَصِمُو»ست
حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد
مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد
شبیه آینه هستیم در برابر هم
که نیستیم خوش از چهرهٔ مکدر هم
«معاشران گره از زلف یار وا نکنید»
حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید