شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی
نمیماند به پشت ابرهای تیره زندانی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
چنان اسفند میسوزد به صحرا ریگها فردا
چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا