ای نام تو از صبح ازل زمزمۀ رود
ای زمزم جاری شده در مصحف داود
ای آنکه قسم خورده به نام تو خدایت
بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را
باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد
دارم دلی از شوق تو لبریز علیجان
آه ای تو بهار دل پاییز علیجان