نوزده سال مثل برق گذشت
نوزده سال از نیامدنت
آه ای شهر دوستداشتنی
کوچه پس کوچههای عطرآگین
کاروان رفت و اهلِ آبادی
اشک بودند و راه افتادند
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست
من به پابوسی تو آمدهام
شهر گلدستههای رنگارنگ
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر