با دشمن خویش روبهرو بود آن روز
با گرمی خون غرق وضو بود آن روز
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
گه احرام، روز عید قربان
سخن میگفت با خود کعبه، زینسان
دیدی که چگونه من شهید تو شدم
هنگام نماز، رو سفید تو شدم
آیینه شدهست دم به دم حیرتیات
گشته سپر حسین، خوش غیرتیات
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران