گل میکند لبخند تو مهمان که میآید
باز است آغوش تو سرگردان که میآید
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
باید به دنبال صدایی در خودم باشم
در جستجوی کربلایی در خودم باشم
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
مانند باران بود و بر دلها ترنّم داشت
مانند چشمه لطف سرشارش تداوم داشت