چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن
دریغ است در آرزو ماندن ما
خوشا از لب او، فراخواندن ما
سلامٌ علی آلِ طاها و یاسین
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکین
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
درختان در آتش، خیابان در آتش
خبر ترسناک است: میدان در آتش
الا رفتنت آیۀ ماندن ما
که پیچیده عطر تو در گلشن ما
تو را در کجا، در کجا دیده بودم؟
تو را شاید آن دورها دیده بودم...