باز جنگی نابرابر در برابر داشتند
دست امّا از سر چادر مگر برداشتند؟
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه