از آغاز محرم تا به پایان صفر باران
نشسته بر نگاه اشکریز ما عزاداران
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
خورشید به قدر غم تو سوزان نیست
این قصّۀ جانگداز را پایان نیست
دلی داشت تقدیم دنیا نکرد
به دریا زد، این پا و آن پا نکرد
بالا گرفت شعلۀ طغیان و
آتش گرفت باغچهای، باغی
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم