شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

اذان به وقت گلوی بریده

به بام بر شده‌ام از سپیدۀ تو بگویم
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم

اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد
غزل غزل شده‌ام تا قصیدۀ تو بگویم

غزل غزل شده‌ام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریدۀ تو بگویم

هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
ز خیمه‌های به آتش کشیدۀ تو بگویم

به بام برشده‌ام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیدۀ تو بگویم

به بام برشده‌ام تشنه، با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریدۀ تو بگویم