ای رهنمای گم شدگان اِهْدِنَا الصِّراط
وی نور چشم راهروان اِهْدِنَا الصِّراط
در دوزخ هوا و هوس ماندهایم زار
گم کردهایم راه جنان اِهْدِنَا الصِّراط
بگذشت عمر در لَعَب و لهو و بیخودی
شاید تدارکی بتوان اِهْدِنَا الصِّراط
ره دور و وقت دیر و شب تار و صد خطر
مرکب ضعیف و جاده نهان اِهْدِنَا الصِّراط...
رفتند اهل دل همه با کاروان جان
ما ماندهایم بیدل و جان اِهْدِنَا الصِّراط
گم گشت «فیض» و راه به جایی نمیبرد
ای رهنمای گمشدگان اِهْدِنَا الصِّراط