شعر هیأت شعر عاشورایی نثر ادبی اشعار مذهبی

لشکر شهیدان

شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است

شهید کن... که شهیدان بریده از جسم‌اند
شهید کن... که شهید از ازل، همه جان است

ببار تیر بلا لحظه لحظه بر سر ما
که سرو، مستِ همین قطره‌های باران است

به مورها برسانید از سپاه علی
که نام یک یک سربازها سلیمان است

شهید قاسم ما زنده‌تر شد و امشب
خوشا که بر سر خوان حسین مهمان است

به خون تپیده و بر خاک قطعه قطعه شده
شبیه یار شدن آرزوی یاران است

ز کوچ مالک اگر خون نشسته در دل ما
ولی ببین که سپاه علی رجزخوان است

به دیدۀ تر ما رنگ یأس و رخوت نیست
سپاه عشق کماکان میان میدان است

حرام می‌شود از این به بعد خواب شما
که خشم حیدریِ شیعه سخت و سوزان است

در انتظار ظهوریم و خوب می‌دانیم
سپاه مهدی ما لشکر ‌شهیدان است