من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
نامت بلند مثل غزلهای آسمان
هشتآسمان نشسته به ایوان خانهات
از کوچهباغهای نشابور رد شدی
با کولهباری از غم غربت به شانهات
دل در مدینه عاشق روی تو شد ولی
از کوچههای توس گرفتم نشانهات
دست من و ضریح تو ای هشتمین بهار
امشب دلم عجیب گرفته بهانهات