ابرهای سیاه میگریند
باز باران و باز هم باران
این خبر سخت بود، سنگین بود
تا شنیدیم، بیقرار شدیم
دیر سالیست هر چه میخواهم
از تو یک واژه درخورت گویم
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی
کیست امشب حلقه بر در میزند
میهمانی، آشنایی، محرمی؟
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است