کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
بیابان بود و صحرا بود آنجایی که من بودم
هزاران خیمه بر پا بود آنجایی که من بودم
ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را
نیهای خشکنای صحرای نینوا را
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی