شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
امشب تمام مُلک و مَلک در ترنم است
چون موسم دمیدن خورشید هفتم است
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
آنجا که دلتنگی برای شهر بیمعناست
جایی شبیه آستان گنبد خضراست
یک چله انتظار به پایان رسیده است
پایان شام تیرۀ هجران رسیده است
در آستانش شمس میآید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات، در سجود
هرکس هر آنچه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی
این آستان كه هست فلك سایهافكنش
خورشید شبنمیست به گلبرگ گلشنش
ابریست کوچه کوچه، دل من... خدا کند،
نمنم، غزل ببارد و توفان به پا کند