ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
آن عاشقِ بزرگ چو پا در رکاب کرد
جز حق هرآنچه ماند به خاطر جواب کرد
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
چشمۀ دیدار تو سراب ندارد
ساحت دل، بیتو آفتاب ندارد
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
کسی که جان عزیزش، عزیز، پیشِ خداست
به جان هرچه عزیز است، سیدالشهداست
تو را به جان عزیزت قسم بیا برویم
بیا و در گذر این وقت شب کجا برویم؟
راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود
اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود