هر کس به سایۀ تو دو رکعت نماز کرد
با یک قنوت هر چه گره داشت، باز کرد
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود