سرو است و به ایستادگی متهم است
از شش جهت آماج هزاران ستم است
گفتند به من که از سفر میآیی
من منتظرم، بگو اگر میآیی
در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
تشنهست شبیه ماهی بیدریا
یا آهوی پابسته میان صحرا
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست