گفتی شب تیره ماه را گم نکنیم
در ظلمت، خیمهگاه را گم نکنیم
ای چشم! از آن دیدۀ بیدار بخوان
ای اشک! از آن چشمِ گهربار بخوان
ای خوانده سرود عشق را با لب ما
وی روح دمیده در تن مکتب ما
هی چشم به فردای زمین میدوزی
افتاد سرت به پای این پیروزی
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
با جان و دل آورده اگر آوردهست
خورشید دو تا قرص قمر آوردهست