ماه پیش روی ماهش رخصت تابش نداشت
ابر بی لطف قنوتش برکت بارش نداشت
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
کمتر کسیست در غم من، انجمن کند
از من سخن بیاورد، از من سخن کند
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود
دوباره بوی خوش مشک ناب میآید
شمیم توست که با آب و تاب میآید