شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
آن شب که دفن کرد علی بیصدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
عطش از خشکی لبهای تو سیراب شده
آب از هُرم ترکهای لبت آب شده
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
خبری میرسد از راه، خبر نزدیک است
آب و آیینه بیارید سحر نزدیک است
ای آنکه نیست غیر خدا خونبهای تو!
خونِ سرشکستهٔ من رونمای تو
در روزگاران غریبی، آشنا بودى
تنها تو با قرآن ناطق همصدا بودی