آه ای مدینه، شهر رسول امین سلام
مادر سلام، عطر گل یاسمین سلام
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
وَ قالت بنتُ خَیرِالمُرسَلینا
بِحُزنٍ اُنظُرینا یا مدینا
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
با نور استجابت و ایمان عجین شدی
وقتی که با ولی خدا همنشین شدی