بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود
منظومههایی مملو از خرما و نان بود
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی