خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
ای تیر مرا به آرزویم برسان
یعنی به برادر و عمویم برسان
بر نبض این گهواره نظم کهکشان بستهست
امید، بر شش ماه عمر او زمان بستهست
میان گریهات لبخند ناب است
چرا باور کنیم از قحط آب است؟
بوی بهشت میوزد از کربلای تو
ای کشتهای که جان دو عالم فدای تو