جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
ای آفتاب طالع و ای ماه در حجاب!
ای بدرِ نور یافته در ظلِّ آفتاب!
نسیم صبح بگو چشمهٔ گلاب كجاست
صفای آینه و روشنای آب كجاست
کو آن که طی کند شب عرفانی تو را
شاعر شود حقیقت نورانی تو را
حی علی الفلاح که گل کرده بعثتش
باید نماز بست نمازی به قامتش