چه روضهایست، که دلها کبوتر است اینجا
به هر که مینگرم، محو دلبر است اینجا
ای تشنه به سرچشمۀ احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
در بند اسارت تو میآید آب
دارد به عمارت تو میآید آب
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را