گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
با جان و دل آورده اگر آوردهست
خورشید دو تا قرص قمر آوردهست