پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
در کوچههای نگاهت، ای کاش میشد قدم زد
در شرح قرآن چشمت، آیه به آیه قلم زد
چرا چون شعله در شولای تن بر خویش پیچانی؟
به آن موجی که از دریا جدا افتاده میمانی
یکی ز خیل شهیدان گوشهٔ چمنش
سلام ما برساند به صبح پیرهنش
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
دلا بكوش كه آیینۀ خدات كنند
به خود بیایی و از دیگران جدات كنند