جانبخشتر ندیده کسی از تبسمت
جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
کيستی ای خندههايت رحمةٌ للعالمين
گيسوانت ليلةالقدر سماوات و زمین
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد