دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهٔ سهیل از تو گرفت
مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال
نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال
این قلبِ به خون تپیده را دریابید
این جانِ به لب رسیده را دریابید
آغاز سخن به نام حق باید کرد
هم پیروی از مرام حق باید کرد
تمام همهمهها غرق در سکوت شدند
خروش گریۀ او شهر را تکان میداد