شب کویر، شبی ساکت است و رازآلود
شب ستاره شدن زیر آسمان کبود
کاروان رفت و اهلِ آبادی
اشک بودند و راه افتادند
نگاه میکنم از آینه خیابان را
و ناگزیری باران و راهبندان را
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند
یا علی! این کیست میآید شتابان سوی تو؟
با قدی رعنا و بازویی چنان بازوی تو؟