سوختی پیشتر از آن که به پایان برسی
نه به پایان، که به خورشیدِ درخشان برسی
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
رفتم من و، هوای تو از سر نمیرود
داغ غمت ز سینهٔ خواهر نمیرود