به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
کجاست زندهدلی، کاملی، مسیحدمی
که فیض صحبتش از دل بَرَد غبارِ غمی
چشمهایم را به روی هرکه جز تو بود بست
قطرۀ اشکی که با من بوده از روز الست
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را